بگفتا : که کی دل ز مهرش کنی پاک
بگفتم : آن وقت که خفته باشم در خاک
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست کجایی ای رفیق نیمه راهم
ای که بر لبهای ما طرح تبسم می شوی
دعوت ما بوده ای، مهمان مردم می شوی ؟!!!
نیمه جانی است درین فاصله قربان شما
که من در چاه شبهای سیاهمنمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم کز خدا هم